هارونالرشيد مردي بود ظالم و اذيت و آزارش به مردم زياد. به همين جهت بهلول از كارهاي او خيلي ناراحت بود و گاهي نميشد كه كسي خنده او را ببيند. يك روز هارون علت ناراحتي او را پرسيد ولي بهلول جواب نداد تا اينكه هارون شخصي را انتخاب كرد و به او گفت: «پشت سر بهلول بدون اينكه متوجه شود راه برو و اگر خنده او را ديدي بيا به من بگو و صد درهم از من جايزه بگير».
![](http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu7245.jpg)
چنانچه يك يا چند نفر از افراد جمعيتي مرتكب جرم يا عمل ناشايست شوند هميشه بر عاقل يا عقلاي آن جمعيت خرده مي گيرند و آنها را مسئول ارتكاب جرم مي شناسند كه نتوانستند مرتكبين را قبل از ارتكاب جرم دلالت و راهنمايي كنند و از ارتكاب اعمال ناشايست آنان قبل از بروز واقعه جلوگيري نمايند.
![](http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu7278.jpg)
يك حكيمي بود كه پسرش از آب و گل درآمده بود و درسي خوانده بود و جناب حكيمباشي براي اينكه فوت و فن طبابت را به او ياد بدهد او را همراه خودش به عيادت مريضهايش ميبرد.
![](http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu7245.jpg)
چنانچه يك يا چند نفر از افراد جمعيتي مرتكب جرم يا عمل ناشايست شوند هميشه بر عاقل يا عقلاي آن جمعيت خرده مي گيرند و آنها را مسئول ارتكاب جرم مي شناسند كه نتوانستند مرتكبين را قبل از ارتكاب جرم دلالت و راهنمايي كنند و از ارتكاب اعمال ناشايست آنان قبل از بروز واقعه جلوگيري نمايند.
تعداد صفحات : 3
اطلاعات کاربری
آمار سایت